کتاب رمان تاریخی-نشانه-داستان زندگی حضرت ابراهیم(ع) : بخشی از کتاب: ?ابراهیم مقابل «آش خانه»ی نمرود ایستاد و چشم دوخت به دهها گرسنه و پابرهنهای که کاسهای سفالین به دست، مقابل آن ازدحام کرده بودند. دو مرد نظامی تنومند، چماقهای خود را بیهدف بر سر و کتف آنها فرود آوردند تا مجبور به آرامش و رعایت نظم شوند. اما نه مأموران حکومتی قادر به برقراری نظم بودند و نه گرسنگان و پابرهنگان صاحب صبر و بردباری، که به تجربه دیده بودند اگر لحظهای تأمل کنند و در آرامش بایستند، ملاقهها به کف دیگهای آش میخوردند و نیم قرصهای نانی که همراه کاسهای آش نصیبشان میشد، به اتمام میرسید. پس مجبور بودند به هر شکل ممکن راهی به جلو باز کنند. یکدیگر را هل بدهند و کاسهها را به سر هم بکوبند. تا آن روز گرسنه از مقابل آشخانهی نمرود باز نگردند. ابراهیم فکر کرد، روزی این نمایش مضحک و تحقیرآمیز نمرود به پایان خواهد رسید و این گرسنگان خواهند دانست که بخشش ناچیز نمرود، نه از سر خیرخواهی و مردم دوستی، بلکه نشانهی تفاخر و برتری و ریاکاری است و...
0 نظر