کتاب من هنوز بیدارم : بخشی از کتاب: ?چراغ خواب را روشن میکنم. مینشینم پشت میز آرایشی، صدای پایهی صندلی را در میآورم. یعنی من هنوز بیدارم. که هم تو بفهمی هم این سلیمهی ترشیده که مطمئنم گوش خوابانده تا سروصداها بیفتد. رشتههای سفید و سیاه را شانه میزنم با انگشت. دستم پر میشود. تکانی به خودم میدهم طبق عادت. مثلا موها را میریزم دورم. توی صورتم. مثل سلیمه. بعد روژ بنفش. نه؛ حالم از بویش به هم میخورد. سرخابی. مداد قهوهای جای ابروها. سیاه جای مژهها و یک خالی گوشهی لب پایینی و کرم دور چشم... ساعدت را گذاشتهای روی چشمها و یک مچ پا روی زانوی تاشدهی پای دیگر، مثلاً خوابی? اسپری، عُقم میگیرد، مام، دست میکشم روی بالاتنهی ناهمواره روی جوراب مردانهی گلوله شده... آآآخ... کاشی همین یکی هم شل نشود و نیفتد. مثل من از چشم تو، مینشینم لب تخت و خودم را تکان میدهم. اگر خواب بودی، حتماً غرغر میکردی، بیدار نمیشوی، حتی وقتی دستت را لمسی میکنم و بوسهی سرخابی را روی گونهات میچسبانم و...
0 نظر