کتاب عزت نفس-کتاب کار نوجوانان : بخشی از کتاب: ?وقتی به دنیا میآییم، به جز رفتارهای غریزی، هیچ چیز نمیدانیم. نه از احساساتمان با خبریم، نه افکار و باورهایی داریم و نه شناختی از خودمان. در گستره تجربهها و آنچه میآموزیم به تدریج خیلی چیزها را یاد میگیریم. یاد میگیریم که چگونه هستیم و چه ویژگیهایی داریم، توانمند هستیم یا ناتوان، ارزشمندیم یا ناچیز و بیارزش. تمام باورهایی که نسبت به خودمان داریم توسط دیگران ساخته و پرداخته میشود، اطرافیان ما آینههایی هستند که تصویر ما را به ما نشان میدهند، اما آیا این آینهها شفاف و صاف هستند و ما را آنگونه که هستیم نشان میدهند یا آینههای کج و موج دار و محدب و مقعر؟ اطرافیان ما هر بار با جملهای تصویری را که از ما دارند به ما نشان میدهند و ما آن تصویر را باور میکنیم. فرض کنید کودکی هستیم که هنگام رفتن به مهدکودک کفشهایمان را با تأنی میپوشیم، مادرمان به ما میگوید: «تو چقدر دست و پاچلفتی هستی.» مادر ممکن است چند بار این جمله را به ما بگوید و ما خودمان را دست و پاچلفتی باور کنیم. ممکن است وقتی میخواهیم کلید برق را روشن کنیم دستمان به کلید نرسد و پدرمان به ما بگوید: «تو نمیتونی» و بعد از بارها که کلمات نمیتونی را میشنویم، تصویر کودکی ناتوان را به عنوان واقعیت وجودیمان باور کنیم. انگار هر بار از ما عکسی میگیرند که در طول دوران کودکی به میلیونها عکس تبدیل میشود و فیلم این عکسها در بخش آگاه و ناخودآگاه ما روی هم قرار میگیرد و آنچه که در نوجوانی و جوانی از خودمان تصور میکنیم، برآیند این همه فیلم است که روی هم قرار دارد و عکس خاصی را به ما نشان میدهد. عکسی که گمان میکنیم خود واقعی ماست و...
0 نظر