مدرسه افسانه ای-خواهران گاوالدون(دوم-رقعی)

کتاب مدرسه افسانه ای-خواهران گاوالدون(دوم) : بخشی از کتاب: ?اخبار افسون عشق سوفی در دو مدرسه پیچیده بود و اول صبح همه منتظر بودند تا م سرخ روی ردایش را ببینند اما وقتی سوفی در تمامی کلاس‌های صبحش غیبت کرد، شرمساری‌اش را به وضوح به همه اثبات کرد. بتریکس موقع ناهار به دختران ابدی گفت: «باید می‌دیدین تدروس چه حرف‌هایی بهش زد.» آگاتا که روی کومه‌ای از برگ‌های پاییزی نشسته بود، حرف‌های او را نادیده گرفت و به تدروسی و سایر پسران ابدی نگاه کرد که مشغول بازی راگبی بودند و قوهای نقره‌ای روی پلیورهای آبی رنگ‌شان برق می‌زد. در آن سوی حیاط عمومی هرگزها دست از کار گروهی کشیده و هرکدام گوشه‌ای تنها نشسته بودند. هستر سرش را از خواندن کتاب "طلسم‌هایی برای آسیب رساندن" بالا آورد و با دیدن آگاتا شانه‌ای بالا انداخت، انگار که هیچ اهمیتی نمی‌داد که سوفی کجاست و چه می‌کند و...