کتاب رقصنده با اسب : بخشی از کتاب: ماجرا از این قرار بود: قطار برای مدت پانزده دقیقه در تونل نزدیک ایستگاه خیابان لیورپول متوقف شد. این زمان برای افزایش دمای داخل قطار کافی بود؛ مسافران با کج خلقی در صندلیها جابجا شدند. ناتاشا پس از چند تلفن و پیامک پیاپی توانست تمرکز خود را بدست آورده و در حالیکه به بیرون نگاه میکرد به شوهر سابقش فکر کند. پس از حرکت قطار به بیرون از تونل و روشنایی روز؛ صحنه عجیب را مشاهده کرد. یک خیابان قدیمی با خانههایی که حیاط پشتی داشتند و روی بالکنها بند رخت به چشم میخورد. این تصویر همه روز در ذهن ناتاشا جاخوشی کرده بود؛ حتی زمانی که قطار به مرکز شهر رسید. تصویر دختری که با یک تکه چوب در دست - نه برای تهدید بلکه برای تعلیم - بالای یک کامیون پارک شده ایستاده بود و در کنار او اسب تنومندی بر روی دو پا بلند شده بود. ناتاشا گردنبند را به داخل کیفش پرتاب کرد و گفت: شنیدی چی گفتم؟ و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر