کتاب نبرد هیولاها(37)کانول، هیولای بی رحم : بخشی از کتاب: او شمشیرش را نیز از کمرش باز کرد. دوست نداشت از شمشیرش جدا شود، اما از دست دادن سپرش، بدتر بود. تام روی سپرش شش هدیهی سحرآمیز داشت که آنها را در نخستین مأموریتش در آوانتیا به دست آورده بود. آن هدیه ها به او قدرت میدادند تا بر هیولاهای خوب مسلط شود. النا درحالی که تیرها و کمانش را تحویل میداد، غرولندی کرد و گفت که بهتر است آنها را سالم به او برگردانند. فریا نیز شمشیر برنزیاش را که دستهی حکاکی شدهای داشت، تحویل داد. مارک دستهایش را بالا برد تا نشان دهد که به جز عصا هیچ چیز دیگری ندارد و...
0 نظر