کتاب مرد همه چیزدان : چکیده: ?این هوایی که میبینید، هوای دل من است که غیرقابل پیشبینیتر از هوای آسمان شهرمان است. میدانید جان دلم ! شما که در اوج کهکشانها نشستهاید؛ خب کمی هم به من نگاه کنید یا حداقل به من اجازه دهید از همین جا که نشستهام، از همین نقطه که میزم قرار دارد؛ کمی سرم را بالا بگیرم و به تمام وسعت بیکران شما خیره شوم؛ تماشایتان کنم. به جایی بر نمیخورد خیالتان راحت. من قبلاً امتحان کردهام. مطمئن باشید و به من اعتماد کنید. راحت است! فقط کمی توجه میخواهد. شما هم که سرچشمهی توجه هستید. به همین راحتی است که ما بارها و بارها از کنار هم عبور میکنیم و همدیگر را نمیبینیم و همیشهی خدا هم عجله داریم و زمان و مکان و تمام جهان را در ید قدرت خود میدانیم و میگیریم و میخواهیم که تنه بزنیم و راه باز کنیم. حتی شده به زور از لابهلای هم عبور میکنیم، ما چنین موجوداتی هستیم؛ که به وقتش برسد میتوانیم هیچ ضعیفی را هم نگاه نکنیم. تازه میتوانیم لگدش هم بزنیم. گاهی هم لهاش کنیم تا به هدفمان برسیم و...
0 نظر