کتاب غول قوطی ماکارونی : چکیده: آرمان در کارخانه تولید ماکارونی کار میکند. او مسئول زدن مهر کیفیت در کارخانه ماکارونی است. ساعت ?? است. او به خانه بر میگردد. آرمان گلها را دوست دارد. او گرسنه است. یک قوطی ماکارونی باز میکند. هوپ، یک غول از قوطی بیرون میآید. او یک غول ماکارونی است. غول به آرمان میگوید دو آرزو کند. آرمان میپرسد: «چرا دوتا؟ غولهای کتابها همه سه آرزو را برآورده میکنند؟» غول میگوید: «من دو تا برآورده میکنم.» آرمان دو آرزو میکند و آرزوهایش برآورده میشوند. حالا وقت آن میرسد که غول به قوطی بر گردد، اما داخل قوطی جا نمیشود. حالا باید چهکار کرد؟ و...
0 نظر