کتاب تراش سوخته : بخشی از کتاب: رمان تراش سوختهها از اینجا آغاز میشود که هرچه کامبیز در خواب میبیند، در بیداری برایش رخ میدهد. یا بگوییم: هر چه در بیداری بر سرش میآید، پیشتر در خواب دیده است. این مشکل از اولین خطهای رمان به شکل گفتوگو با آیلار، معشوقِ اتفاقیِ کامبیز طرح میشود و پیش میرود. آنها تصادفاً در چهارراه سرگردان، دم خان? یک ساقی با هم آشنا شدهاند، موقع خرید حشیش… عملی داستانی، متناسب با مقول? گریز و فراموشی. گذشت? آیلار هم دردآور است. دو بار شوهر کرده و جدا شده و تصویرِ ثبتشده از او در ذهن راوی، تنانه و جسمانی است: «تمام آن شب همین خواب را دیدم و احساس میکردم این بهترین خوابی بود که دیدهام. همان فردایش در کوچههای تنگ و گرم و کسلکنند? تابستان چهارراه سرگردان قم، آیلار زیبا را دیدم و مبهوتش شدم با اسم ترکیاش که یک شلوار جین آبی پوشیده بود و سرش را کرده بود داخل ماشین رنوی کرمرنگش و میخواست کیف پولش را بردارد و...
0 نظر