کتاب و ... تن عاریه : بخشی از کتاب- کمی خودش را جمع کرد و کنار کشید تا دخترک سرپا نماند و کنارش بنشیند. در جواب تشکر مادر هم تنها لبخندی زد و سری تکان داد. به طرف پنجره برگشت و با پشت دست بخارش را کنار زد. دلش می خواست تا ته خیابان را چند دقیقه ای در ترافیک بمانند تا بتواند مثل چند روز گذشته شال فیروزه ای رنگی که دلش را برده بود نگاه کند و...
محصولات مرتبط
160,000 ریال
نامور نامه(4)پادشاهی نوذر،زو،گرشاسب،کیقباد
150,000 ریال
نامور نامه(6)داستان جنگ هاماوران و رفتن کیکاووس
190,000 ریال
نامور نامه(7)داستان رستم وسهراب
220,000 ریال
نامور نامه(8)داستان سیاوش
170,000 ریال
نامور نامه(9)حوادث پس از کشته شدن سیاوش
500,000 ریال
دشمن مردم و ایبسن آشوبگرای
1,200,000 ریال
فروید-راهنمایی برای سرگشتگان
1,100,000 ریال
سووشون
120,000 ریال
خرده روایت های بی زن و شوهری
600,000 ریال
0 نظر