کتاب چربی : نمی دانم چطور هوای ظهر اردیبهشت می شود صبح دی ماه. سر انگشت هامان سرخ می شود. چطور بعد ازظهر تابستان می شود شب بلند زمستان... تو، تلاش می کنی برای گرم شدن، کلاهی می کشی روی گوش ها. دستکش، انگشت های کشیده ات را ضخیم می کند، بعد ژاکت های پشمی چند تایی می پوشی و شروع می کنی به فاصله انداختن... در خانه ای قدیمی کنار خط آهن با حصیر های پلاسیده بر کف پتوی یادگار مانده از جنگ عشق بازی می کنیم. چراغ می لرزد از عبور قطار با واگن هایی تا دندان مسلح که سرباز ها شلیک کنند جنازه ها را بپیچند توی پتو ها بوی خون بگیرد... پلنگی که هر شب تو را لمس می کند...
محصولات مرتبط
450,000 ریال
غم های آنتیک
2,500,000 ریال
آینه مینوی در مجلس انس
650,000 ریال
جوجه کلاغ ها سیاه به دنیا نمی آیند...
2,500,000 ریال
مفتاح الفضلا
8,000,000 ریال
کلیات شمس تبریزی
600,000 ریال
دیدار ما باد بود
3,500,000 ریال
رباعیات خیام
750,000 ریال
فکر سیاسی در شاهنامه فردوسی
570,000 ریال
گزیده هایی از ادبیات وسینمای کلاسیک
4,500,000 ریال
0 نظر