کتاب عروسان دوزخی : شب حجله آبستن فریادی ست که سحرگاهان نواخته می شود از گلوی گیتار عروسان نو زفاف، عروسان دست و پا بسته ... در حجله های تنیده از تار های آهنین، عروسان نکاح موقت، عروسان داماد صیغه ای ... عروسانی که اولین صبحانه زنانه گی شان سوپ سرب آتشین، حجله بانان راوی مهیا کرده اند از پیش گذر نامه عروسان شهر بی گناه ... این شهر در بند آبستن فریاد "عروسان دوزخی" ست!... در سایه ی گلهایی دست ساز که شمیم خوش نشین وجودشان وام گرفته از عطر سرخ شیشه های مشهور ... تو امان گلایه از چشم های پر هوس در این باغچه ی سیال، من به گل بودن خود شک دارم!...
0 نظر