بینایی

کتاب بینایی : بخشی از کتاب: حدوداً بعد از یک ساعت، اولین رأی دهنده وارد شد. برخلاف انتظار او یک غریبه بود. چتر خود را که آب از آن چکه می‌کرد، در کنار راهروی ورودی گذاشت و با همان بالاپوش پلاستیکی که قطره‌های باران روی آن می‌درخشید و پوتین‌ها جیر، به سمت میز آمد. مسئول حوزه در حالیکه لبخند بر لب داشت از جایش بلند شد. رأی دهنده فردی پیر، ولی با هیکلی متناسب و ظاهری جذاب بود. از آن شهروندان خوب به شمار می‌آمد که به گفته‌ نماینده‌ راست‌گرا، افرادی وظیفه‌شناس، آرام و با صبر و شکیبایی هستند و با آگاهی و دقت و مطلع از اهمیت چنین انتخاباتی، به صف رأی دهندگان می‌پیوندند. مرد مدارک و شناسنامه‌ خود را جهت رأی دادن به مسئول حوزه تحویل داد و مسئول از فرط خوشحالی، با صدایی لرزان و بلند نام او را بیان کرد. دستیاران بلافاصله لیست رأی دهندگان را بررسی کردند و پس از چندین مرتبه ورق زدن سرانجام نام او را یافتند و...