کتاب ماهی ها همیشه بیدارند : «فقط یک بار به تو میگویم. همین یک بار زیاد هم هست: قبل از این که طعمهای را به قلاب بگذاری، دستهایت را با آب دریا بشوی، ماهی بویی را حس میکند. طعمهای را جدا کن که برگرفته از زمین است. همانطور عمل کن که فکر میکنی درست است، بدون این که منتظر بمانی تا کسی آن را به تو بگوید. روی دریا مثل مدرسه نیست، هیچ معلمی وجود ندارد. تنها دریاست و تو هستی، دریا نمیآموزد، دریا، به روش خودش عمل میکند.» مو به مو جملاتش را به ایتالیایی مینویسم. وقتی که آن جملات را میگوید، سنگها دور از هم هستند و امواج خروشان در میان دریا آنها را به ایتالیایی مینویسم، بی هیچ کلامی آنها را میگوید، گویش او گویش خاموشی است. جملههایش را اغلب با یک «واو عطف» آغاز میکرد. در مدرسه به ما میآموزند که جملات با حرف ربط آغاز نمیشوند. برای او جمله، حرف ربطی بود که شخص دیگری، یک ساعت یا یک روز قبل گفته بود. کم حرف میزد، هنگامی که عجله داشت تا کارهای مربوط به قایق ماهیگیریاش را انجام دهد، با فاصلههای طولانی سکوت میکرد و...
0 نظر