کتاب هیچ وقت خانواده ای داشته ای : باید میشنیدیاش. صدایش فراموشناشدنی بود و وسوسهانگیز، صدایش باغی بود رؤیایی، عطرها در میانش پیچیده. هیچوقت خانوادهای داشتهای؟ چشمانشان بسته است. اینچنین است که میدانم آنجاییم. در درونش، ساخته از صداوبخار که غذاخوری تاریک و آشپزخانة روشن را به هم پیوند میدهد. آنجاییم، چون گرسنهام و زود همه غذا خواهیم خورد، با هم و گرسنگی شیرین است.هیچ وقت خانوادهای داشتهای، داستان قضاوتهاست. در پی اتفاقی شوم. قضاوتهایی که دیگران میکنند و قضاوتهایی که ما میکنیم دربارة دیگران و دربارة خودمان. نویسنده با شخصیتپردازی دقیق و بازگو کردن ماجرا از زاویهیدید افراد مختلف نشان میدهد چقدر این قضاوتها میتوانند بیگذشت و بیرحمانه باشند و...
0 نظر