کتاب نمایشنامه(39)مانفرد : بخشی از نمایشنامه... خوابهای من، اگر خوابی در کار باشد خواب نیست؛ بلکه ادامهی افکار آزارندهای است که در برابرشان تاب ایستادگی ندارم. در دلم همواره شب زندهداری به پاست، واین چشمها بسته نمیشود، مگر آن که به درون باز شوند، ومن باز نفس میکشم و سروشکل زندگان دارم. اما اندوه آموزگار خردمندان است. غم خود دانشی است؛ آنان که بیشتر می دانند ناگزیر باید بیشتر بر حقیقت مرگبار سوگواری کنند. درخت دانش بار زندگی نمیدهد. فلسفه و علم، علوم غریبه، و تمام دانشهای جهان را آزمودهام، و در من نیرویی هست که تمام اینها را به فرمان خویش در آورده است، اما هیچ یک کمکی به من نکردند. من به مردمان نیکی کردهام، و حتا بین مردمان نیکی نیز دیدهام، اما بیفایده بوده است. دشمنانی داشتهام که هیچ یک بر من چیره نشدند و بسیاری از آنان در برابرم به خاک افتادهاند، اما این نیز بیثمر بوده است و...
0 نظر