کتاب من پنیر تو را جابجا کردم : کتاب چه کسی پنیر مرا جابجا کرد برای کسانی است که اوقات سختی را سپری کرده اند در حالی که با تغییرات بزرگ (و یا حتی تغییرات کوچک) دست و پنجه نرم کرده اند، پرجذبه و گریز ناپذیر میباشد. این کتاب بهترین یادآوری است که به ما گوشزد میکند که تغییرات را بپذیریم، تغییرات ممکن است فراتر از کنترل ما باشند و همچنین یادآوری میکند که باید توان ادامه حرکت را در خود ایجاد کنیم و خود را با تغییرات وفق دهیم. این پیام، نادرست و بیهوده نیست. بلکه تا حدی ناقص است. زیرا حتی زمانی که خود را با تغییرات وفق میدهیم و این تنها راه حل ممکن میباشد، اما نباید کورکورانه همه چیز را پذیرفته و خود را با تغییرات وفق دهیم. باید تلاش کنیم تا به درستی درک کنیم که چرا این تغییرات در زندگی ما رخ داده اند، چگونه میتوانیم به بهترین شکل، زندگی آینده خود را کنترل کنیم، حتی زمانی که اهدافی که به دنبال آنها هستیم بهترین اهداف باشند و چه اتفاقی میافتد اگر از کلاف سردرگمی هایی که دیگران برای ما پیچیده اند، فرار کنیم و... این کتاب داستان موشی را بیان میکند که در کلافِ سردرگم دیگری زندگی میکند. در این کتاب، سه موش منحصر بفرد و ماجراجو به نام های مکس، زد و بیگ شخصیت های اصلی داستان هستند. همانطور که به زندگی آنها به صورت آشکار و شفاف نگاه میکنیم، در مییابیم که بجای اینکه تنها به تغییرات واکنش نشان دهیم و آن پنیر را دنبال کنیم، هر کدام از ما انسانها این توانایی را داریم که از کلاف سردرگمیها رها شویم و یا حتی میتوانیم آن را طبق میل خود تغییر دهیم. ما میتوانیم موقعیتهای جدید و حقایقی را ایجاد کنیم که مطابق میل ما باشند، اما در ابتدا باید این ذهنیتِ ریشه دوانده در ذهن خود را که ما موش هایی هستیم که در کلافِ سردرگمیِ دیگران زندگی میکنیم، از صندوقچه ذهن خود کنار بگذاریم. همانطور که زِد در آن کتاب برای مکس توضیح میدهد، مشکل اصلی آن موشی نیست که در کلافِ سردرگمی زندگی میکند بلکه مشکل اصلی آن کلافی است که در درون هر یک از ما موشها نهادینه شده است. این کتاب برای افراد و سازمان هایی نوشته شده است که احساس میکنند در موقعیت فعلی خود زندانی شده اند، همچنین برای کسانی که به سختی کار میکنند و حتی شاید به موفقیت در زندگی و محیط کار خود نیز دست مییابند، اما به دنبال راهی هستند که بتوانند معنای کار و زندگی خود و رضایت از آن را بیابند و...
0 نظر