کتاب خرده حیوانی : یوسف نقاش میانسالی که با خانوادهاش در شهری دور افتاده زندگی میکند در تلاش است تا در نقاشیهایش ذهنیت خود را درباره بومیتِ جامعه منعکس کند، چیزی که برایش ناممکن مینماید. او در داستان به عنوان فردی الکی نمایش داده میشود که بخاطرِتأثیر الکل، جستجوهایش در شهر مانند سفرهای ادیسهای نمود پیدا میکند. رمان «خرده حیوانی» به روایت برههی «میانسالی» زندگی یوسف آغاز میشود اما در فصلهای بعدی، روایتها از دید زن و دختر نیز بیان میشوند. مسئلهی اصلی رمان چالش بر سر موضوع میانسالی و همچنین چالش بر سرمسئلهی اخلاق و اسطوره است. در داستان اصولِ اخلاقی در مقابلِ اصولِ «مردِ هنرمند» دچارِ چالش میشود. بخشی از رمان: موجود درک نشدهای بودم که کسان دیگر؛ کسانِ غیر این افکار، هنرمندان انگل دیگر، چرانده بودندش، هیکلی فربه از «هرشبنشینی»هایی با سفرهای پرکباب و عرق، از من الکلیِ زردروی گرفته حالی ساخته بود. ساخته بودم. باز سر سفرهی ناهار نشستهام و دارم چیزهایی میگویم. به خودم آمدم و ملتفتم که خوشبختانه از ماجرای دیدن فاخته روی پل چیزی نگفتهام. حداقل این بود که در این لحظه از چیز دیگری صحبت میکردم. قبل تَرَش را نمیدانم ولی قیافههاشان نیز نمیگفت که ماجرا تعریف شده است. یادم آمد قصد داشتم از فریبا مرادیان با زهره حرف بزنم، شاگردم. بخاطر فاخته، زَنَک را مرد کردهام! اینطور هم برای او جذاب است هم برای من بیاشکال، دخترک جذاب و با استعدادی است. هنگامی که سر حرف را میگیرم انگار قابل تحمل میشوم، این هشیار شدن به گفتن، چینش کلمات و جملات را برایم سخت میکند در عوض به زنها فرصت خیال بافی میدهد و...
0 نظر