کتاب قصه های الهی نامه1(گربه ای با جوراب چرمی) : روزی بود و روزگاری. مردی به نام شیخ ابوالقاسم کُرَکانی که از دانشمندان زمان خود بود، خانه و خانقاهی داشت و به کار و عبادت مشغول بود. گربه ای در خانه ی او، به راحتی رفت و آمد می کرد. به هر جا که دلش می خواست، می توانست برود. اتاق ها، خانقاه، آشپزخانه و خلاصه همه جا. شیخ ابوالقاسم هم برای اینکه خانه و خانقاهش کثیف نشود، به خدمتکارش گفت: برای این گربه، دو جفت جوراب چرمی درست کن. هر وقت از بیرون، داخل خانه شد، آنها را به دست و پایش بپوشان. این طوری هیچ جا کثیف نمی شود. خدمتکار هم همین کار را انجام داد و گربه وقت و بی وقت به آنجا می آمد و...
0 نظر