كتاب جوان بخشنده - قصه هاي تصويري از بوستان(6) : بخشي از كتاب- روزي روزگاري پيرمردي بود كه از مال دنيا فقط يك گاو داشت. او هر روز به طويله مي رفت و شير گاوش را مي دوشيد. با آن ماست و كره و پنير درست مي كرد. مقداري از آن را مي خورد و مقداري هم مي فروخت. با فروش اين چيزها زندگي اش را مي گذراند. پيرمرد از زندگي اش راضي بود و...
Menu
≡
╳
0 نظر