کتاب شقایق - بخشی از کتاب: شقایق جان لطفا دیگه از این سؤال ها نپرس. با این حرف ها غیر از اینکه من و خودتو ناراحت کنی چیز دیگه ای نصیبت نمیشه. من صلاح تورو می خوام، والله به خدا اون مادر نبود عاطفه نداشت، اما تو و اون مسعود بیچاره رو نمی خواست. اون اصلا وصله ما نبود. پدرت برای ادامه تحصیل به آلمان رفت بعد از مدتی فهمیدیم آقا خاطرخواه شده. از من اجازه خواست که با صوفیا ازدواج کنه و منم مخالفت کردم. ولی مسعود عاشق شده بود و من هیچ کاری نمی تونستم بکنم. بالاخره عروسی کردن و به ایران اومدن دلم نمی خواست به خونه من بیان ولی خوب چاره ای نبود مسعود سر پناهی نداشت و باید اینجا زندگی می کردن. طولی نکشید که تو به دنیا اومدی. از همون روز تولدت خاطرت رو خواستم ولی مسعود فقط صوفیا رو می دید و صوفیا نسبت به هر دوی شما بی تفاوت بود فکر نکن چون اونو قبول نداشتم این حرف ها رو می زنم، نه، صوفیا واقعا مادر نبود. یکبار هم که پدر سر درد دلش باز شده بود از شباهت عجیب شقایق با صوفیا گفته و بلافاصله عزیز آن را کتمان کرده بود و...
- صفحه اصلی
- جستجو پیشرفته
- حساب من
- ناشران همکار
- کتاب فروشی ها
- درباره ما
-
اينترنتي
- اقتصاد،مديريت،كسب و كار
- ساير موضوعات
- ادبي،نقد،شعر
- دين،عرفان،فلسفه
- علوم اجتماعي و جامعه شناسي
- آشپزي و سفره آرايي
- حقوق و قانون
- نوجوان
- هنر
- آموزشي،اداري
- كودكان و نوجوانان
- داستان و رمان
- روانشناسي و علوم تربيتي
- علوم سياسي
- تاريخ،جغرافيا،سفرنامه،زندگي نامه
- تازه ها
- ورزشي
- كودكان و نوجوانان-گروه سني الف (قبل از دبستان)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ب (اول ،دوم،سوم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ج (چهارم و پنجم)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني د (دوره راهنمايي)
- كودكان و نوجوانان-گروه سني ه (دوره دبيرستان)
- بازي،اسباب بازي،سرگرمي
- كتاب گويا
- علم،دانش،تكنولوژي
- پزشكي
- پرفروش ها(كودك و نوجوان)
- زبان اصلي(اورجينال)
- در حال به روزرساني
- داستان و رمان ايراني
- داستان و رمان خارجي
- سينما و تئاتر
- معماري
- عكاسي،گرافيك،طراحي
- موسيقي
- خانواده و تربيتي
- ديني
- شعر
- پرفروش ها(بزرگسال)
0 نظر