کتاب کماکان : بخشی از کتاب- باد سمج و راه گم کرده، لابه‌لای عبایم می‌پیچید و تن نحیفم را به عقب باز می‌گرداند. ساک کوچکم را در دستم جابه‌جا کردم و عبایم را بر سر کشیدم. دست‌هایم خیس عرق بود. قلبم به شدت می‌زد و زبان و گلویم خشک شده بودند. به سختی در برابر بغض سنگینی که راه نفسم را گرفته بود، مقاومت می‌کردم و...
محصولات مرتبط
80,000 ریال
شازده کوچولو
350,000 ریال
زنبق دشت
200,000 ریال
شهر فرنگ
380,000 ریال
بابا لنگ دراز
110,000 ریال
طرز تهیه تنهایی در آشپزخانه عشق
150,000 ریال
کوچه همیشه بهار
750,000 ریال
سوکورو تازاکی بی رنگ و سالهای زیارتش
125,000 ریال
هملت داگ مکبث کاهوت
90,000 ریال
پله های یک نردبان
250,000 ریال
0 نظر