وحشی

توضیحات کتاب وحشی - شاید باور نکنید ولی واقعیت دارد. من داستانی نوشتم به اسم وحشی. درباره ی بچه ای وحشی که در خرابه های کلیسایی قدیمی در دل جنگل برجس وودز زندگی می کرد تا این که جان گرفت و وارد دنیای واقعی شد.
من این داستان را بلافاصله پس از مرگ پدرم نوشتم. در مدرسه خانم مشاوری بود به نام ( مولوی ) که مدام مرا از کلاس بیرون می کشید و از من می خواست افکار و احساساتم را بنویسم. او می گفت هدفش از این کار این است که دردهایم را بشناسم و در زندگی ام همیشه پیشرفت کنم؛ مدتی سعیم را کردم اما کم کم خواسته اش به نظرم احمقانه آمد و همین باعث شد که حس بدتری پیدا کنم. برای همین یک روز همه ی چیزهایی را که در مورد خودم نوشته بودم پاره کردم و در دفتر یادداشت کهنه ای شروع به نوشتن داستانی وحشی کردم.
اولین سطر آن را پایین همین صفحه می خوانید. می دانم که داستانم پر از غلط های املایی است اما خب آن زمان سنی نداشتم. شروع کردم به نوشتن داستان وحشی. تندتند و بدخط می‌نوشتم و صفحه‌ها در دفترم شکل داستان به خود می‌گرفتند، هرچند خطم خرچنگ ‌قورباغه‌ای بود و نقاشی‌هایم هم درهم‌وبرهم. شاید همه‌ی این‌ها فقط گندزدن به دفتر بود؛ اما گندی بود که برای من معنی داشت، گندی که روی صفحه و در ذهن من مثل دنیای واقعی روشن و واضح بود و...
( فروشگاه اینترنتی آثار بوک )
چکیده کتاب وحشی : این کتاب، از سری داستان های تخیلی گروه سنی ج، نوشته ( دیوید آلموند ) و ترجمه شده به قلم شیوای ( نسرین وکیلی ) بوده که توسط انتشارات هوپا تهیه و روانه بازار شده است.