كتاب وقت خواب است يوسف - بخشي از كتاب: اول نفهميدم چي شد حالا كه به هوش اومده ام تازه مي فهمم چي شده! پاهايم شكسته و سرم به سنگ خورده! و ديگه بدنم تحت فرمانم نيس! اين پايين ته گوداله. (به گودال نگاه مي كند) به گودال افتادن غم انگيز نيس! غم انگيز اينه كه وقتي به گودال افتادي ديگه نتوني از اون بيرون بياي! وقتي هيشكي نتونه كمكت كنه يعني مرده اي! و...
Menu
≡
╳
0 نظر