كتاب دريايي كه هميشه توفاني بود : بخشي از كتاب: پيرمردي كه خاكستر وجودش را به اقيانوس سپرد نوشتن دربارهي صادق چوبك كار سادهاي نيست. او داستاننويس بزرگي بود كه همواره در انزوا ميزيست، در نشستهاي ادبي حضور نمييافت، عضو حزب و گروهي نشد و در سرتاسر عمرش به مصاحبهاي تن نداد. او در آخرين روزهاي عمرش در آمريكا، روزي ناگهان كنار شومينه رفت و از همسرش خواست تا تمام يادداشتهاي شخصياش را به آتش بسپارد. (همهشان را وردار بيار بسوزان.) محتواي اين يادداشتها چه بود؟ يادداشتهايي كه چوبك سالها، هر روز كلي وقت صرفشان ميكرد تا آنها را در دفترهاي بزرگ و قطور بنويسد و...
Menu
≡
╳
0 نظر