گودال پی

کتاب گودال پی : بخشی از کتاب: ?ووشچف را درست در روز سی‌امین سال‌گرد زندگی شخص خودش از کارخانه کوچک ماشین‌سازی و از جایی که منبع تامین خرجی زندگی‌اش بود بیرون کردند. توی متن حکم اخراج‌اش نوشته بودند به علت ضعف نیروی جسمانی و حواس پرتی در محیط کار همگانی از کار تولیدی برکنار می‌شود. ووشچف به خانه که رسید هرچه را داشت در کیسه‌ای کرد و بعد آمد بیرون تا آینده‌اش را در هوای آزاد بهتر ارزیابی کند. اما هوا خالی بود و درختان بی‌حرکت با وسواس فراوان حرارت را در خود نگاه داشته بودند و غباری کسالت بار بر جاده متروک نشسته بود. اوضاع در طبیعت آرام بود. ووشچف نمی‌دانست میل‌اش به کدام سو می‌کشد و در بیرون شهر آرنج‌اش را برروی نرده کوتاه خانه بزرگی گذاشت که در آن کودکان بی‌خانمان را برای کار و استفاده سکونت داده بودند. بعد از آن شهر به پایان رسید. تنها یک سالن آبجو‌خوری در آن حوالی بود که طبقات کم درآمد و کارگرانی که از روستاهای اطراف می‌آمدند از آن استفاده می‌کردند... همانند بقیه ساختمان‌های دولتی و امثال آن‌ها محوطه‌ای دور و براش نبود و در پشت آن تپه خاکی کوتاهی سر برافراشته بود و بر فراز آن تک درختی کهن به تنهایی و در میان هوای باز و روشن روییده بود و...