آشنایی با ادبیات جهان-هایدی

کتاب آشنایی با ادبیات جهان-هایدی : بخشی از کتاب: ?هایدی از تماشای بزها و پسری که آنها را حرکت می‌داد خوشش آمده بود. دختر باتقلا سعی می‌کرد پسر را که از این صخره به آن صخره می‌پرید همراهی کند. چند لایه لباسی که به تن داشت نمی‌گذاشت آن قدر به پسر نزدیک شود تا سر صحبت را باز کند. ناگهان هایدی روی زمین نشست و تا جایی که انگشتان کوچکش به او اجازه می‌دادند سریع بنا کرد به درآوردن کفش‌ها و جوراب‌هایش، بعد از این کار، شال قرمز گرم را باز کرد و به گوشه‌ای انداخت. آن‌گاه نیم‌تنه‌اش را هم درآورد. زیر آن فقط یک پیراهن مانده بود که در بیاورد. خاله‌اش لباس پلو‌خوری او را روی لباس‌های هر روزه‌اش تنش کرده بود تا او را از زحمت دست گرفتن آنها خلاص کند. هایدی از جابرخاست. حالا زیر پیراهنی‌ای را بر تن داشت که صبح آن روز بر تن کرده بود. تمام لباس‌هایش را در بقچه‌ی تمیزی گذاشت و بعد جست و خیز کنان با بالا رفتن از کوه به دنبال پیتر و بزها رفت و...