تخفیف ویژه!
کد شناسه :69520

چهره ای خالی از سکنه

80,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب چهره ای خالی از سکنه : بخشی از کتاب: ?نزدیک فیروزکوه تلفن‌های مادر شروع شد. از سردی هوا می‌فهمم فیروزکوهیم. از شروع مه رسیده‌ایم گردنه‌های گدوک. وقتی لابه‌لای تپه‌ها و صخره‌ها پل‌های قطار پیدا می‌شوند، مخصوصاً ورسک که اگر از تهران بیایی، باید سر بچرخانی تا لای کوه ببینی، به پل سفید رسیده‌ایم. و آنجا که یک طرف جاده در ارتفاع است و پر از درخت می‌شود و یک طرف کوه‌هایی است که تا کناره‌ها آمده‌اند زیرآبیم. تلفن‌هاتا قائم‌شهر ادامه داشت. به همه زنگ زد، همین‌طور خواهر‌هام. روى دیواری که جلوریختن کوه به جاده را گرفته بود نوشته‌ها و حروف درهم رفته بودند. کای قرمز و سین سفیدی از یک شعار یا تبلیغ روی آجرهای طوسی پیدا بود و...