تخفیف ویژه!
کد شناسه :69315

سرنخ های چوب کبریتی

310,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب سرنخ های چوب کبریتی : بخشی از کتاب: ?وقتی به اتاقم برگشتم چشم‌هام رو بستم و تصور کردم آلبرت انیشتینم. فکر اینکه سبیل خاکستری و موهای به‌هم‌ریخته دارم خنده‌دار بود. برای آلبرت مهم نبود ظاهرش چه‌جوریه. اون فقط به مغزش اهمیت می‌داد. تصور‌کردم دارم کنار مامان‌بزرگ قدم میزنم. یادم اومد وقتی به کت پشمی راه راهش دست می‌کشیدم چه حسی داشت. توی ذهنم به روسری نقش‌دار پررنگ و لعابشی که همیشه موقع خرید سرش می‌کرد، نگاه کردم. صدای قدم‌هامون رو، روی پیاده‌رو شنیدم. مزه‌ی تارت‌های خام‌های با طعم کشمش سیاه اومد زیر زبون‌ام، مامان‌بزرگ همیشه از مغازه‌ی کیک پزی جنتز می‌خرید‌شون. دورتادور تارت خامه بود، ولی می‌شد از درز وسطش کشمش سیاه رو دید. مامان‌بزرگ دندون مصنوعی داشت. وقتی توی خونه بود اون‌ها رو در می‌آورد. من صورتش رو بدون دندون بیشتر دوست داشتم. بیشتر شبیه خود واقعیش بود. وقتایی که می‌رفتیم بیرون، حتی تا مغازه‌ی سر کوچه، دندون‌هاش رو می‌ذاشت و جدی می‌شد ولی رفتارش با من تغییر نمی‌کرد و...