تخفیف ویژه!
کد شناسه :65481

و کوهستان ها فریاد زدند

235,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

کتاب و کوهستان ها فریاد زدند : بخشی از کتاب: یکی بود یکی نبود، زمانی که دیوها و جن و غول‌ها روی زمین پرسه می‌زدند، کشاورزی به نام ابو‌ایوب زندگی می‌کرد. اون با خانوادش تو یه روستا به نام میدان‌سبز زندگی می‌کردند. چون باید غذای افراد خانواده‌اش را تامین می‌کرد، روزهای بابا ایوب با کارهای طاقت فرسا سپری می‌شدند. او هر روز از سحر تا غروب کار می‌کرد. زمینش را شخم می‌زد و خاک را زیرو رو می‌کرد و از درختان پسته بی برکتش نگهداری می‌کرد. هروقت او را در زمینش می‌دیدی، از کمر خم شده بود و پشتش همانند داسی خمیده بود. دستانش همیشه پینه بسته و اغلب خون‌آلود بودند و هر شب قبل از اینکه سرش به بالش برسد، خوابش برده بود. . باید بگم که اون مرد بسیار تنهایی بود. زندگی در میدان‌سبز برای همه اهالی آنجا سخت بود. روستاهای بهتری در قسمت شمالی قرار داشتند، در دره‌هایی با درختان میوه و گل وهوای مطبوع و رودهایی که آبی خنک و پاکیزه داشتند و...