کتاب کودکی : ?مثل همة دخترهای خیلی قشنگ دنیا، مادر من هم چشمهای خیلی قشنگی داشت، که چه آبی هم بود رنگ آبی شان، و چه خندهای در خود داشت. گاهی رنگ رُخسارش سرخ می شد، یا بهتر است گفت عین گُل می شد. مثل ملکههایی بود که در تابلوها میکِشند. الان هم به وضوح میبینمش . انگار فیلمش را دارم میبینم. یک دسته گل بنفشه در چاک پیراهن، یک پرنده روی کلاهش، توریای که صورتش را آراسته، و لبخندش، که همیشه تروتازه است. اما خیلی زندهتراز بازیگر بود. همة کارهایش واقعی بود و هیچوقت نقش بازی نکرد. او ستارةزندگی بود نه سینما. می توان گفت که تکنیک شمردن در کودکی به دو صورت ظهور میکند: هم در روایت هریک از خاطرهها، هم در کلّیت کتاب. یعنی هم خاطرهها با برشمردن اجزا و توصیف مختصر هر جزء تعریف میشوند، هم کلّیت کتاب از خاطرههایی شکل میگیرد که هریک فقط در حد کوتاهی شرح داده شده است. اما این حالت مخصوصاً در کلّیت کتاب خیلی جالب و زیباست. خاطرهها خیلی کوتاه تعریف میشود. معمولاً هیچ تمهیدی هم صورت نمیگیرد تا آنها را به همدیگر وصل کند. تقریباً همگی هم بی مقدمه نقل میشوند. درست مثل این است که شاعر دارد خاطراتش را میشمرد و...
0 نظر