تخفیف ویژه!
کد شناسه :53330

تقدیر را ترانه کن

800,000 ریال

Rated 5.00 out of 5 based on 0 بررسی
(0 بررسی)
موجود نیست

نزدیک پارسا که رسید ایستاد. قامت مردی را برانداز کرد که احساس می کرد دیگر نمی شناسدش! زبانش بند آده بود، دلش پر می کشید برای اینکه مثل سابق او را صدا بزند، صدایش را بشنود ، چون کودکی خودش را در آغوش او جا دهد. اما هر چه کرد نه دستش پیش می رفت که او را لمس کند و نه یارای تکلم داشت. بی اختیار جام چشمانش از اشک لبریز شد. پارسا هم که حالابه خوبی حتی صدای نفسهای او را می شنید دل دل می کرد که پردیس چیزی بگوید و صدایش در فضا بپیچد، او را صدا بزند با هر لحنی که باشد! فق تنها خواسته ی پارسا این بود که پردیس دوباره او را به نام بخواند! اما هرچه صبر کرد صدائی از عشوق کوچکش نشنید. طاقش طاق شد و خودش به حرف آمد . . .