کتاب دقیقا نیمه شب : بخشی از کتاب: موبایل صادق توی کیفش میلرزد و پهلوی راستش را میلرزاند. حالا دیگر برنمیگردد ببیندکی قلقلکش داده. با اینکه قلقلکی است، این قلقلک را دوست دارد. البته به شرطی که طرف کسی باشد که دوستش دارد. روی صفحه موبایل نوشته شده است: «یک پیامک دریافت شد.» بازش میکند. خودش است. چقدر دقیقا دقیقا رأس ساعت سیزده. وقت قرار. معلوم است که خیلی جدی گرفته است. پیامک را میخواند «دوستی یک حادثه است و جدایی یک قانون؛ پس بیا حادثهساز باشیم و قانون شکن» و چند بار حادثهساز و قانونشکن را زیر لب هجی میکند و...
0 نظر