كتاب گزينه ادب پارسي(6)رباعيات : بخشي از كتاب- هر ساعتم اندرون بجوشد خون را- و آگاهي نيست مردم بيرون را- الا مگر آن كه روي ليلي ديده است- داند كه چه درد مي كشد مجنون را- عشاق به درگهت اسيرند، بيا- بدخوئي تو بر تو نگريد بيا- هر جور و جفا كه كرده اي، معذوري- زآن پيش كه عذرت نپذيرند، بيا- اي چشم تو مست خواب و سرمست شراب- صاحبنظران تشنه و، وصل تو سراب و...
Menu
≡
╳
0 نظر