کتاب آخرین نامه معشوق : روایتهای موازی و شخصیتهای زن داستان همچون دیگر کتابهای این نویسنده رفتهرفته خواننده را به سبک نگارش نویسنده علاقهمند میسازد. جوجو مویز در هریک از کتابهای خود از یک شیء برای ارتباط دو زمان مختلف و درهم تنیدن زندگیها و حوادث رخداده برای شخصیتهای داستان بهره میگیرد. در کتاب آخرین نامه معشوق، همانطور که از اسم آن پیداست این بار از نامههای عاشقانه برای ساختن تونل زمان برای یک سفر ?? ساله بهره گرفته و این کار را بسیار هنرمندانه انجام دادهاست: بالاخره یک روز صبح به او گفتند میتواند بیمارستان را ترک کند. از آن موقع به بعد سر پا ایستاد، در بخش قدم زد و با دیگر بیماران آشنا شد. گهگاهی نگاهی به مجلهها میانداخت. با پرستارها صحبت میکرد و بعضی وقتها هم رادیو گوش میداد. عمل دوم هم روی دستش انجام شده و دیگر رو به بهبودی بود. ولی باز هم از زخم روی دستش میترسید و همیشه آستین لباسش را پایین میکشید تا آن را پنهان کند. بیناییاش را سنجیدند، شنواییاش را سنجیدند. زخمِ جای عمل هم دیگر مثل روز اول شده بود. آثاری از کوفتگی نبود، دنده و ترقوهاش هم به قدر کافی خوب جوش خورده بودند که با تکان دادن بدنش درد نگیرد. پرستارها میگفتند با گذشت زمان همه چیز را دوباره به یاد میآورد. مادرش هم مدام میان عکسهای سیاه و سفید قدیمی میگشت تا بتواند گذشتهی جنیفر را به خاطر او بیاورد. به یاد آورد که چهار سال است ازدواج کرده و بچهای هم ندارد. به گفته مادر، همه از او قطع امید کرده بودند و...
0 نظر