کتاب میان 24 و 30 : بخشی از کتاب: سنگ ها ایستاده‌اند با کلاه خود و شمشیر و نیک بختی‌ها‌یشان نه دیروزشان پاساژ حسرت است و نه امروزشان واگنی آویخته از ارتفاع پلی چشم‌ها در اندازه‌ی گوش‌هایشان نگاه می‌کنند: به خیالات استخوانی‌ما هراس را به هراسی دوباره وا می‌دارند هنگامی که می‌افتد پاره‌ای از پیکرشان و استوار می‌مانند تا حادثه را بگریانند به حرف نمی‌آیند مگر ایستاده باشی نیک بخت در کنارشان با کلاه خود و شمشیر و شهامت سنگی‌شان.
محصولات مرتبط
620,000 ریال
سوختن در آب غرق شدن در آتش
125,000 ریال
اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران
12,000 ریال
قاب شیشه ای
55,000 ریال
نانوا هم جوش شیرین می زند بیچاره فرهاد
590,000 ریال
استادان تبسم
53,000 ریال
کسی به در کوبید
180,000 ریال
مبانی درست نویسی
220,000 ریال
نامه های سیمین دانشور و جلال آل احمد(3جلدی)
75,000 ریال
نگران نباش
52,000 ریال
0 نظر