کلبه عمو تام- شاهکار هریت بیچر استو

کتاب کلبه عمو تام- شاهکار هریت بیچر استو : بخشی از کتاب: الیزا در این مدت، پشت در اتاق بود و همه‌ی صحبت‌ها‌ی خانم و آقای شبلی را شنید. وقتی صحبت‌های آن دو نفر تمام شد، الیزا به اتاقش برگشت. پسرکش روى تخت خوابیده بود. موهاى زیبایش روى صورتش افتاده بود و لبخند شیرین خوابش را زیبا کرده بود. الیزا کاغذ و قلمی برداشت و نامه‌ای برای خانمش نوشت و از او تشکر و عذرخواهی کرد. بعد چند دست لباس برای خودش و پسرش ‌و چند تا از اسباب بازی‌های پسرش را برداشت و در بقچه‌ای بست. سپس پسرک را از خواب بیدار کرد، لباس گرمی بر تنش پوشاند و در پاسخ نگاه‌های متعجب او گفت: ‌پسر‌ عزیزم باید ساکت باشی، آدم بدجنسی می‌خواست تو را از من بگیرد، ولی من زود متوجه شدم و می‌خواهم نجاتت بدهم و...